سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترشک - راز خانوادگی ما !!(خاطره عید1390) - معارف اسلامی
 
...
نوشته شده در تاریخ شنبه 90/1/27 توسط ایران

معمولا هر وقت به شمال میرم برادر زاده ها و خواهر زاد ه هام هر کدومشون که خونه بابام (حاجی) بیان هر روز برای خرید چیبس و نمی دونم پفک و ترشک و ... از ما عموها پول می گیرن والبته پول حسابی

خب ما چون خیلی دوستشون داریم هر وقت که سراغمون بیان بهشون پول میدیم البته دیگر داداشام هم مثل من خوب پول میدن!!

بگذریم، یه روز که رفته بودن هله هوله بخرن، محتویات داخل پلاستیکی که پر از خریداشون بود یه بسته کوچک ترشک توجه منو جلب کرد. ( مخلوط هشت میوه- 20 گرمی-  گلین - 50 تومن!) آقا ما تا حالا از این چیزا وقت نکرده بودیم بخوریم !!  گفتم عمو جون یکیش رو بده ما هم امتحان کنیم ببینیم شما چی می خورید.! خوردن همانا و معتاد شدن به این ترشک همانا!

البته بهشون گفتم به هیچکی نگید عموتون از این ترشکا دوست داره!

ایام عید که همه داداشام یه جا جمع شده بودیم قضیه ما لو رفت و البته داداشام هم هر کدومشون یه چیزایی گفتن که باعث تعجب همه مخصوصا زن داداشام شدن. داداش سوم من که مدیر بخشی از یه اداره هستش گفت من گه گاهی تو جیبم اینا رو می ذارم.!! داداش کوچکترم هم گفت :منم تو مغازه گاهی که مشتری نیست از اینا می خورم!!. بعدا فهمیدم مثل اینکه ما خانوادگی ترشک دوست داریم ولی من تا حالا اینو نمی دونستم!

موقع برگشت از سفر هم رفتم مغازه روستامون یه بسته فکر کنم بیست تایی از اینا خریدم. مغازه داره فکر کرد برای برادر زاده هام خریدم !!

امروز هم چهارتاشو آوردم اداره !!

 برای یه روز هم که شده پست و عنوان رو بذارید کنار . به جان شما خیلی می چسبه.امتحان کنید.!



.: Designed By Night-Skin.com :.


بازدید امروز: 97
بازدید دیروز: 675
کل بازدیدها: 7528655

[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]